مطالب توسط admin

همسر

یک ماه و نیم از عقدمون میگذشت نزدیک نیمه شعبان بود که حاج آقای مجتهدی به ایشون امر کرده بودند که لباس روحانیت بپوشند و بسیار مضطرب و نگران بودند از اینکه شاید نتوانم از این رسالت به این بزرگی و پوشیدن لباس پیغمبر بربیام.اونشب هیئتی بودیم که ایشون از مداحان اون هیئت بودند بعد […]

خواهر شهید

بسم الله الرحمن الحیمنگارش: خواهر شهید کلاس اول ابتدایی بعد از اینکه خواندن و نوشتن را آموخت ، آموزگار از همه ی دانش آموزان خواستند که همه یک ورق کاغذ سفید و مداد بردارند و از کلاس بیرون بروید ، جایی که هیچکس آنها را نبیند، یک جمله به دلخواه بنویسید و به کلاس برگردند، […]

خاطره مادر شهید

بسم الله الرحمن الرحیمنگارش: مادر شهیدوقتی باردار بودم شب در خواب دیدم ملائک از آسمان آمدند و پسری را در دامن من گذاشتند و یک انگشتر به من دادند که روی آن نام علی اکبر نوشته شده بود بعد از خوابم تصمیم گرفتم نام علی را برایش انتخاب کنم.

خاطره خواهر شهید

بسم الله الرحمن الرحیمنگارش: خواهر شهیدبیمارستان ایرانشهر تهران همه منتظر بدنیا آمدن فرزند اول شهید بودیم و بشدت ذوق داشتیم که برادر عزیزم تا لحظاتی دیگر پدر می‌شود. همینطور که همه در سالن بیمارستان ذکر می گفتیم و مادر قرآن تلاوت می کردند رفتم کنار برادرعزیزم گفتم چی داری میخونی زیر لب ، لبخندی زد […]

خاطره آقای سعید پورعلی

سعید پورعلی، معاون فرهنگی و اجتماعی سازمان منطقه آزاد کیش، در مورد ویژگی‌ها و سیره اخلاقی حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی سیدین، امام جمعه موقت و فقید جزیره کیش به آیه ۴۴ سوره مبارکه طه اشاره کرد و گفت: در این آیه خداوند متعال به پیامبر امر به نرمی سخن گفتن برای متذکر شدن یا از خدا […]