همسر
یک ماه و نیم از عقدمون میگذشت نزدیک نیمه شعبان بود که حاج آقای مجتهدی به ایشون امر کرده بودند که لباس روحانیت بپوشند و بسیار مضطرب و نگران بودند از اینکه شاید نتوانم از این رسالت به این بزرگی و پوشیدن لباس پیغمبر بربیام.اونشب هیئتی بودیم که ایشون از مداحان اون هیئت بودند بعد […]